تجربه ای که می خوام ازش بنویسم را از خانم سکوتی معلّم دبستان نیایش یاد گرفتم. خانم سکوتی معلّم کلاس سوم من بود.

   او اوّلین معلّمی بود که دوستش داشتم.چون او معلّمی بود که با مهر و محبت یاد می داد. به همین سادگی! و من به عنوان کسی که در آینده نزدیک قرار است معلّم باشم؛ می خواهم این تجربه را برای خود سرلوحه ی تمام تجربه ها قرار دهم.

   معلّمان کلاس اوّل و دوم من سرد و عبوس وبدخلق بودند وحالا که به آن روزها فکر می کنم می فهمم که این برای یک معلّم ابتدایی عیب بزرگی ست. بی تفاوتی و بی مهری نسبت به بچه های ابتدایی سبب آزار دیدن روح آن ها و تلخ شدن ساعاتی که در مدرسه هستند می شود. که این یعنی خراب شدن نیمی از روز بچه ها.

   اما خانم سکوتی مهربان بود. او بسیار دوست داشتنی بود چرا که بسیار بچه ها را دوست داشت.و همین علاقه درس دادن و درس یاد گرفتن را شیرین می کرد. میل به شرکت در گفت و گو های کلاسی را زیاد می کرد. و سختی ها را آسان می کرد.

   از رفتن به کلاس چهارم واهمه داشتم برای همین تمام تابستان را دعا کردم خانم سکوتی معلّم سال چهارم من هم باشد. و مهر ماه بود که فهمیدم دعایم مستجاب شده است.

مش


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها